عوامل بی ثباتی سیاسی در افغانستان
سال
: 2020.12.06ګروه ها
: حقوق و علوم سیاسیقیمت
: 500تعداد صفات
: 100کد فایل
: 770مقطع
: لیسانس
مقدمه: ادعاي جوامع امروزي اين است که توسعه سياسي به مثابه پيش شرط توسعه و پيشرفت به حساب آمده و به عامل مهم در جهت تأمين ثبات سياسي بدل گرديده است. در واقع ، ثبات سياسي شرايط مساعدي را فراهم ميسازد که همه نيرو ها و استعداد هاي نهفته در جامعه با ابراز تواناييهاي فکري و عملي خود ، در ساختار ها و فرآينده هاي مختلف اجتماعي- سياسي ، نقش خود را ايفا نمايند. بدون شک ، به همان اندازه که ثبات سياسي عامل مهم در گره خوردن پيشينه يک کشور، با حال و آينده آن است ؛ بي ثباتي سياسي ميتواند در گسست اين روند نقش اساسي داشته باشد؛ چنانچه پيامد سه دهه بي ثباتي در کشور عزيز مان ، جزدست به دست شدن خشونت بار، قدرت سياسي و تغيير حکومتها و کودتا هاي خونين و تخريب همه زيرساخت هاي جامعه ما ، چيز ديگري نبوده است. حين بررسي عوامل بي ثباتي سياسي دريافتيم ، كه دولت ها خود بعضا به عنوان علت بي ثباتي سياسي شناخته مي شوند . جنگ هاي دوامدار، سياست هاي نادرست ، فقدان ستراتيژي منسجم ، موجوديت باندهاي مافيایي، فقرو تنگدستي ، حاكميت زورمندان ، فساد اداري و ساير عوامل باعث بي اعتمادي و نارضايتي مردم ازدولت مي گردد، در نتيجه بي ثباتي سياسي را دامن مي زند . بي ثباتي سياسي ونا امني معمولادركشورهاي توسعه نيافته بوقوع مي پيوندد. حكومت دراين كشورها دستخوش دگرگوني های پي درپي مي گردد و نظام سياسي بيشتراز چند سالي دوام نمي كند. در برخي كشورهاي افريقايي ، امريكاي لاتين ، آسياي مركزي و جنوب شرق آسيا از اين نوع ملل وجود دارند.افغانستان هميشه نمود بارزي ازيك كشوربي ثبات بوده است ؛ خاصتا از بابت سه دهه جنگ نتوانسته است، براي خود جاي مناسبي درقطارسايركشورهاي آزاد ، مستقل وعاري از بحران دريابد. درطول اين سه دهه جنگ مشكلات متعددي را به تجربه گرفته است ، كه هركدام در نفس خود اين كشور را گام به گام به طرف بي ثباتي سياسي سوق داده است . وجود جريان هاي سياسي متعدد چپ ، راست و ميانه رو و تلاش آنها براي تصاحب قدرت ، وضعیت را از حالت مسالمت آميز خارج ساخته و جاي را به جنگ هاي داخلي شديد داده است . اين در حاليست كه صف آرایي دولت با مخالفين اش مهاجرت را نيز به همراه داشته است كه بيشتر اين مهاجرت ها به ايران وپاكستان صورت گرفته است . درروند اين نابساماني ها بشترين نقاط افغانستان به كشت زار مين مبدل گرديده و آسيب پذيري ازاين ناحيه ضربه شديدي را به اقتصاد زراعتي افغانستان وارد كرده است. سقوط دولت كمونيستي سرآغازجنگ هاي داخلي در كابل و سرتاسرافغانستان ميان مجاهدين بود. رژيم جديد كه درچند شهرمحدود بود ، نتوانست حاكميت كشور را در دست داشته باشد. جنگ هاي دوامدار و مداخله آشكار ايران و پاكستان و اقتدارجنگجويان زورمند، باعث شد كه نوعي نظام ملوك الطوايفي در كشورحاكم گردد. اين پراگنده گي، روابط سياسي اففانستان را با بسياري كشورهاي جهان به حالت تعليق درآورد. بي كفايتي حكومت مجاهدين باعث به قدرت رسيدن طالبان مذهبي شد. جنگجويان جديد باتعريف جديد ازنظام به سرعت، هشتاد فيصد كشود را تصرف نموده و نظام منحصر به فرد را حاكم نمودند. طالبان براي بقاي خود وابسته به حمايه پاكستان، شبكه القاعده و سود حاصله ازترافيك موادمخدر بودند. تبديل شدن افغانستان به لانهِ تروريستي به سرعت كشور را به يك تهديد جدي براي منافع و امنيت دول غربي تبديل كردكه ازاين پايگاه منافع امريكا را درنقاط مختلف جهان هدف قرارداد. حملات يازده سپتامبر2001باعث شد كه جامعه جهاني به سرعت نظام امارتي افغانستان را عوض كند، ساختارجديدي كه براي نظام افغانستان پيش بيني شده بود، بيشتر برپايه ارزش هاي مردم سالاري، رشد حقوق بشر، سهم گيري زنان در امورسياسي و اجتماعي جامعه بودكه به اساس آن بايد رويكرد مناسبي به بازسازي افغانستان، در تمام عرصه هاي مانند برگشت مهاجرين، خلع سلاح وملكي سازي، مهاركردن زرع ، توليد وترافيك مواد مخدر و رشد مطبوعات آزاد صورت مي گرفت. اكنون هشت سال ازايجاد دولت ديموكراتيك در افغانستان مي گذرد؛ فقر، رشد قاچاق موادمخدر، فسادو وخامت اوضاع امنيتي، خصوصا درمناطق جنوب توام باآن، دولت افغانستان و جامعه جهاني را به سوال مواجه ساخته كه آيا افغانستان به ثبات سياسي و ايجاد يك جامعه ديموكراتيك دست خواهد يافت؟ بازگشت طالبان و رشد دوباره القاعده در اففانستان زنگ هاي خطررا به صدا درآورده است. به نظر مي رسد كه هدف گرداننده گان اين بازي سياسي كشاندن منطقه به زيرسلطه گروههاي تندرو اسلامي ازكشمير تا آنسوي آمو درچارچوب ستراتيژی اي است كه در دهه نود ميلادي مطرح بود. باوصف اينكه توافقات بن در جهت پايان بخشيدن به بي ثباتي سياسي و رفتن به طرف ثبات پايدار، فتح بابي پنداشته مي شد، اما برخلاف تمام انتظارها، هنوز روزنه اي به سوي بي ثباتي سياسي كه پيامد ثبات را همراه داشته باشد بازنگرديده است. ازهمين رو، پرسش اصلي عدهِ وسيعِ از مردم، مجامع بين المللي و تحقيق حاضراين است، كه تاچه زماني آب برهمين جوي خواهد رفت و كشور دستخوش بي ثباتي سياسي خواهد بود و عوامل اين بي ثباتي در افغانستان چيست؟ عده اي با خوشباوري بدين كه: تحولات چند سال اخير مويد ثبات و پيشرفت هاي است مثبت؛ اما با توجه به عمق مشكلات وچالش ها، هنوزبه زمان بيشتر نيازاست. درمقابل عده يي ديگرمعتقد اند كه روند تحولات و جريانات در جهت تشديد بي ثباتي سياسي سيرنموده است . صرف نظرازتقابل اين دو ديدگاه ، واقعيت اين است كه هنوزهم عوامل نيرومندي وجود دارد كه دورنماي سياسي را در افغانستان به چالش مي كشاند.
فهرست
عناوین صفحات
مقدمه: 1
بيان مسله: 5
هدف تحقيق: 5
اهميت تحقيق : 6
روش تحقیق: 6
مشكلات وموانع تحقيق : 6
سوال اصلي: 6
سوالات فرعي: 7
فرضيه تحقيق: 7
فصل اول
كليات
تعریف بی ثباتی سیاسی: 8
فصل دوم
عوامل داخلي بي ثباتي سياسي
مبحث نخست :- عوامل اجتماعي بي ثباتي سیاسی:
الف :- سطح پایين سواد: 13
ب :- برگشت مهاجرين: 19
ج :- ضعف جامعه مدني: 20
د :- تشتت و پراگنده گي ساختارجامعه افغاني: 21
ه :- ناهماهنگي و پيشرفت كند پروسه ملكي سازي: 24
و :- بحران هويت: 25
مبحث دوم : عوامل اقتصادي بي ثباتي سياسي:
الف :- عدم دسترسي به سهولت هاي زنده گي: 29
ب :- ركود اقتصادي وتخريب سيستم زراعت وآبياري: 34
ج :- مواد مخدر: 36
د :- تاخيردر بازسازي ونوسازي: 39
مبحث سوم : عوامل سياسي بي ثباتي سياسي:
الف :- ضعف مديريت و فساد اداري در دستگاه دولت: 43
ب :- نبود اعتماد و عدم درك درست حكومت از مردم: 48
ج :- نفوذ جنگ سالاران درتصاميم و ساختار حكومت: 56
فصل سوم
عوامل خارجي بي ثباتي سياسي
الف :- رقابت قدرت هاي بزرگ: 58
ب :- بنيادگرايي و تروريزم: 63
ج :- موقعيت جيوپولتيك وجيوستراتيژيك افغانستان: 66
د :- راهبرد امريكا در منطقه و افغانستان: 68
نتيجه گيري: 74
راه حل ها وپيشنهادات: 79
منابع و مآخذ : 83
ماخذ و منابع
1. انصاري ، بشيراحمد. افغانستان درآتش نفت.کابل: انتشارات ميوند ، 1382.
2. انديشمند ، محمداكرم. امريكا درافغانستان. كابل : انتشارات ميوند ، 1384.
3. بديع ، برتران . توسعه سياسي. مترجم : احمد نقي . تهران: نشرقومس ، 1378.
4. بشريه ، حسين. عقل و سياست. تهران: نشرنگاه معاصر ، 1382.
5. حسيني ، حسين . حزب و توسعه سياسي . تهران: نشرامن ، 1376.
6. حقجو، مير آقا. افغانستان و مداخلات خارجي . تهران : نشر مجلس ، 1380.
7. حميد . جامعه مدني. تهران : نشر پژوهشگاه فرهنگ و مطالعات اجتماعي قومس، 1382.
8. دلفروز، محمد تقي. جامعه سياسي معاصر. تهران: نشرقومس ، 1382.
9. ربيعي ، علي. زنده باد فساد. چاپ سوم ، تهران: نشر وزارت فرهنگ ، 1383.
10. روا ، اليو. افغانستان و تجديد حيات درجهان اسلام. مترجم: داريوش ساكايي.تهران: نشر قومس ، 1378.
11. زاده گان ، سيد محمد عباس. فساد اداري. تهران: نشر دفترپژوهش هاي فرهنگي، 1383.
12. سامويل ، هانتينگتون. سازمان سياسي درجوامع دستخوش دگرگوني. مترجم: محسن ثلاثي. تهران: نشرعلم، 1382.
13. صبوري ، منوچهر. جامعه شناسي سياسي . تهران: نشر سخن ، 1381.
14. طيب ، علي رضا . تروريسم. تهران: نشر ني ، 1384.
15. غوث ، عبدالصمد . سقوط فغانستان. مترجم: داريوش ساكايي. تهران :نشر قومس ، 1378.
16. فرهنگ ، محمد صديق . افغانستان در پنج قرن اخير. چاپ سوم ، تهران: انتشارات دانشکده ، 1380.
17. قوام ، عبدالعلي . چالش هاي توسعه سياسي . تهران: نشر قومس ، 1382.
18. موثقي ، سيد احمد. تيوري توسعه و ساختار جهان . تهران: نشر قومس ، 1384 .
19. مجموعه مقالات محقيقن و طلاب افغانستان. افغانستان و نظام سياسي . تهران: نشرزلال ، 1381.