فلسفه حقوق بشر
سال
: 2020.12.07ګروه ها
: حقوق و علوم سیاسیقیمت
: 1000تعداد صفات
: 121کد فایل
: 776مقطع
: لیسانسمقدمه: در ابتداى هزاره سوم، حجم عظيمى از قواعد حقوق بشر به بركت تلاشهاى بى وقفه سازمان ملل متحد، وارد حقوق بين الملل شده و به لحاظ حقوقى، دولتها را در قبال اجراى آن، متعهد ساخته است. فرايند بين المللى شدن حقوق بشر با تصويب و لازم الاجرا شدن منشور سازمان ملل متحد، تصويب اعلاميه جهانى حقوق بشر،ميثاق بين المللى حقوق مدنى و سياسى،ميثاق بين المللى حقوق اقتصادى، اجتماعى و فرهنگى و معاهدات گوناگونى كه در سطح جهانى و منطقهاى مورد پذيرش دولتها قرار گرفته، به انجام رسيده است. درحاليكه از نظر حقوقى، اين مسير طولانى، پيموده شده، ولي اغلب راگمان براين است که بحث از مبانى فلسفه نظام بين المللى حقوق بشر، چه ثمرى دارد؟ آيا پرداختن به مباحث نظرى، به سستشدن وفاق جهانى در مورد ضرورت حمايت از حقوق بشر نمىانجامد؟ نمىخواهيم به تفصيل از ضرورت اين بحث دفاع كنيم و به نظرات كسانى كه اين بحث را غير ضرورى مىپندارند پاسخ دهيم، بلكه به چند فايده ملموس از طرح اين مباحث اكتفا مىكنيم. اين بحث چنانكه خواهيم ديد، گواه آن است كه حقوق بشر، موضوع ريشه دار، اصيل و با بنياد است و از ديدگاهها و مكاتب فكرى و فلسفى گوناگون مورد حمايت و پشتيبانى قرار دارد و به عبارتى توجيهات اخلاقى و عقلانى متنوعى در وراى مفاهيم حقوق بشر نهفته است. هرگاه قاعدهاى حقوقى از چندين منظر مورد تاييد واقع شود، استوارى و استحكام آن فزونى مىيابد. كارآيى و مؤثر بودن هر نظام حقوقى، در درجه اول، بستگى به اين دارد كه قواعد نظام از سوى تابعان آن مورد پذيرش قرار گيرد. اگر تابعان حقوق، قواعد وضع شده را منطقى، عادلانه، ضرورى يا لازم بدانند، براحتى به اجراى آن تن مىدهند و حتى در موارد تخلف، پذيراى ضمانت اجراى آن خواهند بود. بنابراين فهم توجيهات اخلاقى و عقلانى كه مبناى قواعد را تشكيل مىدهد، وفادارى به قواعد و تبعيت از آنها را افزايش مىدهد. واقعيت ديگرى هم در صحنه حقوق بين الملل، بر نكته فوق تاكيد بيشترى مىنهد و آن اين كه حقوق بين الملل - برخلاف حقوق داخلى -، در جامعهاى از دولتها به اجرا در مىآيد كه فاقد سلسله مراتب اقتدار است و نظام سازمان يافتهاى از مكانيزمهاى رسمى ندارد تا به اجراى قواعد نظام اقدام نمايد. از سوى ديگر مفهوم «اجرا» هيچگاه صرفا به معناى استفاده از قوه قهريه و نيروى انتظامى نيستبلكه «شامل تمام اقداماتى است كه هدف آن ترغيب احترام [ به قواعد حقوقى است ] و براى تامين تبعيت از قواعد، صحيح و مناسب مىباشد. در مورد حقوق بشر، ايجاد «فرهنگ اجرا»، و به عبارتى پديدآوردن «ذهنيت مناسب » در آحاد افراد انسانى، اولين گام در اجراى آن مىباشد، چرا كه اجراى قاعده هم همانند نقض آن، ابتدا در انديشه مجريان يا متخلفان، نقش مىبندد و آنگاه صورت واقعيتبه خود مىگيرد. فهم و شناخت مبانى فلسفى حقوق بشر، در دستيابى به اصول كه شكافهاى موجود ميان عقايد و بينشهاى مختلف را پر كند، كمك مىكند و زبان مشتركى ايجاد مىكند كه افراد انسانى با آن به گفتگو بنشينند و اين تمرينى است ضرورى براى شناسايى جهانى اصول بين المللى حقوق بشر. که اين موضوع در مونوگراف حاضر مورد بحث قرار گرفته است.
فهرست
مقدمه - 1 -
بخش اول - 3 -
مبانى )فلسفى( حقوق بشر - 3 -
در مورد مبناى دينى نظريه حقوق بشر با واقعيتهايى روبه رو هستيم - 8 -
الف – حقوق مبتنى بر حقوق طبيعى: «حقوق هستهاى و محورى - 21 -
بخش دوم - 34 -
فلسفه ي حقوق بشر - 34 -
جنبش زنان براي حقوق بشر - 93 -
صورتهاي گوناگون تبعيض جنسي - 95 -
موانع فرهنگي - 97 -
کشورهاي اسلامي و نسبيت گرايي فرهنگي - 100 -
در جمع بست اين گفتار بايد بار ديگر مورد تأکيد قرار داد که - 117 -
نتيجه گيري - 118 -
منابع ومأخذ - 120 -
ماخذ و منابع
1. امامي ،سيد حسين .حقوق مدني ،تهران انتشارات اسلاميه ،چاپ ششم ، جلد چهارم، 1372 .
2.جعفري لنگرودي ،محمد جعفر . ترمينو لوژي حقوق .تهران: انتشارات گنج دانش،چاپ چهارم،1368.
3. فلسفي ،هدايت الله .تدوين واعتلاي حقوق بشر درجامعه بين المللي،مجله تحقيقات حقوقي. دانشگاه شهيد بهشتي ،شماره 17،1378 .
4.کاتوزيان ،ناصر.حقوق مدني . تهران : دانشکده علوم اداري ،چاپ سوم ،جلداول ، 1347
5. کاتوزيان ،ناصر .فلسفه حقوق .تهران :انتشارات به نشر،چاپ دوم ،1365 .
6. قرآن کريم ،سوره اسراء،آيه 70.
7. کاپلستون ،فرد ريک .تاريخ فلسفه .ترجمه ،بهأ الدين خرم شاهي ، تهران : شرکت انتشارات علمي و فرهنگي،جلد هشتم ،1370 .