مقدمه: جرم و پديدة مجرميت تاريخي با سابقه تولد انسان دارد،از همان بدو تشکيل  خانواده به وسيلة آدم و هوا تا کنون دو سنگر داغ(سنگر جرم و سنگر مبارزه با آن) همواره در برابر هم صف آراسته اند.از همان ابتدا تا حال اين دو خصم عليه يک ديگر رزميده اند،قرباني گرفته اند و قرباني داده اند،مگر چرا چنين شد؟! دانستن همه چرا هاي اين مسئله به فلسفه جنايي و تاريخ جرم شناسي پيوند پيدا ميکند که هرگز در صدد روشن شدن اين قضيه نيستيم و اصلاَ بحث ماايجاب اينهمه خم وپيچي هارا  نميکند.ليکن علت وانگيزةدرکاربوده تاانسان پاراازحدودصلاحيت اخلاقي،قانوني،اجتماعي ورواني فرا مي گذارد و به کاري مبادرت مي ورزد که از عواقب آن خوب آگاه است،يعني تعقيب،تحقيق،و مجازات. اين علت ها هميشه يکسان نيستند،برخي را معضل اجتماعي به ارتکاب جرم مي کشاند برخي را خانواده نا به هنجار و نا سالم به ارتکاب عمل سؤ آماده مي سازد،عده را اقتصاد بيمار و روزگار ناچار و بعضي ديگر را امراض و اختلالات رواني،عقلي و عصبي و هکذا.  تحقيق در ريشه يابي دربارة هر علت لازمي به نظر ميرسد وليکن بررسي هر عامل به صورت جداگانه وقت کافي،منابع معتبر و مطالعه عميق از جامعه و غيره مي طلبد.به علت اينکه وجود مجرمين به سلامت جامعه مضر است و چه بايد کرد؟ بگمانم علت يابي در مقام نخست از ضروريات است زيرا با عدم تشخيص از انگيزه ها،علل و عوامل چگونه مي توان به جلوگيري از جرم و مداوا جامعه شتافت. با درک اين موضوع و نيز به باور به اين مسله که نا بسامانيهاي بيش از حد ناشي از جنگ هاي گرم و سرد در کشور تکليف رواني بار مي آورد و اين يکي از علت العلل است خواستم،موضوع پايان نامه تحصيلي ام را به همين عنوان(نقش بيماري رواني و اختلالات رواني در ارتکاب جرايم)ثبت و تا توان مجال دهد آنرا تحقيق نمايم.آنچه دريافتيم طي سه فصل(فصل نخست،عامل جرم زا،فصل دوم بيماري ها و اختلالات رواني،فصل سوم مجرمين رواني و يک نتيجه به رشته تحرير درآوردم.  آنچه بسيار حايز اهميت بود،نقش جنگها و ويراني ها در ابتلا به بيماري رواني و اختلالات عصبي بود که متاسفانه نسبت کمبود و حتي نبود منابع نتوانستم به آن بپردازم.باورم به عنوان يک شهروند اين کشور چنان بود که جنايتکاران جنگي عامل و سبب اشاعه امراض رواني در بين هموطنان ما گرديده ولي هيچ يک از قلم بدستان ما تا هنوز اين جنبه مهم را برجسته نساخته اند.فرصت کم مجال نميداد تا به صورت درست زمينه هاي اين نابساماني را شگا فت و چيزي قابل قبول ارايه داد،اما اين بدان معني نيست که صرف با تقديم اين مونوگراف مکلفيتم رفع خواهد شد،بلکه بعد از ختم دوره تحصيل وجيبهَ خود مي دانم که موضوعات را از چند زاويه بررسي نمايم.