تحلیلی از آخرین اوضاع سیاسی افغانستان
مهسا مجیدی - | - 2019-12-30
افغانستان جزو معدود کشورهایی است که در سالهای آینده و حتی در میانمدت، همچنان دچار بحرانهای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی بوده و خشونتها و ناامنیها با وجود سقوط طالبان از قدرت در سال ۲۰۰۱، و تشکیل دولت جدید افغانستان تداوم خواهد داشت. اینکه چه عوامل و نیروهایی باعث استمرار آشفتگیهای سیاسی، ناامنیها، بیثباتی و افراطگرایی و تروریسم در افغانستان میگردد به پیچیدگیهای سیاسی، قومی و مذهبی این کشور و دشواریهای حل مسائل آن مربوط میشود. وجود نیروها و بازیگران متعدد و گاه متعارض، رقابت بازیگران در افغانستان، سکو قرار دادن افغانستان به عنوان دسترسی به اهداف درازمدت توسط اشغالگران به ویژه آمریکا، قومیتگرایی و گرایشهای سیاسی متفاوت به احزاب متعدد، فقدان قانونمداری، نبود قدرت مرکزی حاکم بر افغانستان و بسیاری از موارد دیگر، بخشی از پیچیدگی مسائل افغانستان را تشکیل میدهد.
افغانستان به رغم محصور در خشکی بودن، به دلیل واقع شدن در میان مناطق آسیای مرکزی، خاورمیانه و جنوب آسیا، از جایگاه ژئوپولیتیکی بالایی برخوردار است؛ علاوه بر آن، این کشور مملو از منابع عظیم ذخایر طبیعی است، که قیمت این منابع طبیعی بیش از یک تریلیون دلار تخمین زده شدهاست. آهن، مس، کوبالت، طلا، اورانیوم، سرب، آلومینیوم، تیتانیوم، بوکسید، لیتییوم، فیروزه، یاقوت، زمرد و… بخشی از ثروتهای معدنی و طبیعی افغانستان است که هنوز استخراج نشدهاند.(1)
همچنین افغانستان به عنوان کشور ترانزیتی در ارتباط با لولههای نفت و گاز طبیعی از کشورهای آسیای مرکزی به جنوب آسیا و احیای جاده ابریشم از شرق به غرب مطرح است. این کشور عضو سازمانهای منطقهای سارک، اکو و عضو ناظر سازمان شانگهای است.
موقعیت ژئوپلتیک افغانستان و بازیگران آن
به جرات میتوان ادعا کرد که افغانستان طی سه دهه اخیر، همواره صحنه منازعه، رقابت و ستیزشهای بازیگران منطقهائی و فرامنطقهای بودهاست. منافع متضاد بازیگران منطقهای و فرامنطقهای صحنه سیاسی افغانستان در کنار عوامل قومی ـ قبیلهای، اختلافات داخلی، تمامیتخواهی و ضعف دولت مرکزی، موجب شدهاست تا افغانستان همواره، کشوری ناامن و بیثبات در منطقه محسوب شود. به عبارت بهتر عوامل مذکور فرصتهای لازم را برای ایجاد امنیت و ثبات ملی را به وجود نیاورده است. به همین خاطر منازعات و کشمکشها در افغانستان هم بیاعتناست.
اکنون رقابت بین هند و پاکستان برای نفوذ هر چه بیشتر در افغانستان تشدید شدهاست. هند نگران سقوط مجدد افغانستان در کام پاکستان بوده و از بازگشت دوباره طالبان به قدرت بسیار نگران است، شاید به همین خاطر در کوتاه مدت، موافق حضور نیروهای خارجی در افغانستان است. پاکستان نیز از گسترش روابط هند و افغانستان و نفوذ بیشتر هند در منطقه ناخشنود است. خروج نیروهای آمریکایی و ناتو از افغانستان، خواست پاکستان برای ترمیم قدرت خود در منطقه است، اما هند خواهان تداوم حضور نیروهای بینالمللی ائتلاف تا زمانی که امنیت و ثبات در افغانستان ایجاد گردد.
از سوی دیگر چین، روسیه و ایران به نوعی خواهان ایجاد ثبات و امنیت و صلح در افغانستان و خروج نیروهای آمریکایی و ناتو از منطقه میباشند. البته باید توضیح داد که روسیه حضور قدرتهای بینالمللی را به عنوان تهدید ژئوپولیتیکی قلمداد مینماید، ولی به مرور زمان ظهور پدیده رادیکالیسم و افراطگرایی به عنوان فاکتور تعیینکننده در ناامنی منطقهای و همچنین بینالمللی شدن تجارت مواد مخدر که هر دو این موارد میتواند امنیت روسیه را با چالش جدی مواجه سازد، روسیه را به این نتیجه رسانده که حضور آمریکا در افغانستان، حداقل در کوتاهمدت به نفع آن بوده و هزینههای روسیه را در مورد مبارزه با تروریسم، رادیکالیسم و تجارت مواد مخدر به مراتب کاهش میدهد.
همچنین روسیه از اسلامگرایی و رادیکالیسم اسلامی به شدت وحشت دارد و ترس از گسترش آن به آسیای مرکزی و ضعف اقتصادی در مهار رادیکالیسم اسلامی موجب شده تا در کوتاهمدت با آمریکا و غرب همکاری محدودی داشته باشد؛ بنابراین روسیه نگران این است که در معادلات جهانی مواد مخدر، یک بازیگر مغلوب تلقی شده و ناتوانیهایش بیشتر نمایان شود و به همین جهت ایجاد نظم، ثبات و امنیت را در افغانستان، به نفع خود میداند. روسیه حضور آمریکا را در افغانستان به شرطی قبول میکند که نتیجه حضورش، امنیت و آرامش در افغانستان باشد؛ اما اگر به هر نحوی به این باور برسد که حضور آمریکا موجب گسترش تروریسم، مواد مخدر و افراطگرایی در منطقه میشود، به شدت با حضور آمریکا و ناتو مخالفت خواهد کرد، چرا که چنین روندی در تضاد با منافع ملی و منطقهای روسیه قرار میگیرد.
چین نیز دقیقاً همانند روسیه، حضور قدرتهای فرامنطقهای در افغانستان را به عنوان تهدید ژئوپولیتیکی قلمداد میکند، اما ترس از اسلامگرایی رادیکالیسم در سین کیانگ (ترکستان شرقی) در شمال غربی چین که بیش از بیست میلیون مسلمان دارد، موجب شدهاست تا به نوعی حضور غرب را به شرط ایجاد ثبات و امنیت در افغانستان بپذیرد. البته این کشور در ظاهر با حضور غرب و آمریکا مخالفت نمیکند، اما گزارشاتی وجود دارد مبنی بر اینکه چین در پشت پرده از گروههایی شورشی طالبان جهت ضربه زدن به آمریکا و ناتو حمایت میکند و این امر با کمک پاکستان و آیاسآی صورت میپذیرد.(2)
کشورهای امارات متحده عربی و به ویژه عربستان، نقش پشت پردهای در حمایت از گروههای سلفی ـ وهابی در افغانستان دارد. عربستان از طریق جریان «وهابیت سیاسی» از شبه نظامیان افغانی در جنگ افغانستان علیه اشغالگری شوروی سابق وارد عمل شد و با حمایت مالی خود از مجاهدین سنی سلفیگرا حمایت کرد.(۳) تشکیل امارات اسلامی طالبان در افغانستان و به رسمیت شناختن آن توسط عربستان، بخشی از اهداف پشت پرده عربستان را آشکار ساخت. پس از اشغال عراق توسط آمریکا، عربستان به این نتیجه رسید که بهترین فرصت برای ضربه زدن به آمریکا، حمایت از گروههای شورشی طالبان است و عربستان نیز به صورت پنهانی دست از حمایت خود برنداشته است. آرزوی عربستان، ایجاد دولتی همگرا با عربستان در افغانستان است که دارای ویژگی سلفی ـ وهابی باشد که «طالبان» میتواند در برآورده ساختن آرزوی عربستان گزینه مؤثری باشد.
بنابراین علاقهمندی عربستان به افغانستان چندجانبه بوده و روابط دوستانه سنتی با طالبان و پاکستان دارد و کمکهای عربستان سعودی در به قدرت رسیدن طالبان و حفظ قدرت آنها نیز بسیار مؤثر بودهاست. از سوی دیگر عربستان به دلیل رقابت با جمهوری اسلامی ایران و خوی شیعه ستیزیاش سعی در ایجاد تفرقه بین شیعه و سنی در افغانستان بوده و به دلیل مخالفت با حضور نیروهای خارجی از گروههای شبه نظامی القاعده و طالبان به صورت پنهانی حمایت میکند. حمایت عربستان از حزب دعوت و عبدالرب رسول سیاف و یونس خالص نمونهای از این حمایتهاست.
اوضاع داخلی افغانستان
افغانستان در بعد مسائل داخلی نیز با بحران سیاسی، اجتماعی و اقتصادی مواجه است. هنوز قومگرایی وجهه اول هویت افغانستانیها را تشکیل میدهد. روح جمعی و هویت ملی در این کشور به معنای واقعی کلمه شکل نگرفتهاست. فقر و بیسوادی، ناآگاهیهای سیاسی، پایین بودن امید به زندگی و بالا بودن مرگ و میر نوزادان، بیکاری و… جزو شاخصههای بارز افغانستان میباشد. شاید بزرگترین دستاورد مردم و دولت افغانستان را بتوان در آزادی رسانهها و مطبوعات و سپس رشد آموزش و علاقه به تحصیل در میان دانشآموزان و محصلین جستوجو کرد.
به رغم تکمیل نهادهای قدرت و روند دولتسازی در افغانستان، میزان مشروعیت دولت حامد کرزی و پارلمان ملی، به دلیل تقلب در انتخابات بسیار در حد پایینی قرار داشته و اختلافات دولت با پارلمان در خصوص دادگاه ویژه انتخابات افغانستان، به نوعی موجب بیاعتمادی مردم به قوه قضائیه بشود. رد صلاحیت ۶۲ نماینده مجلس به دلیل تقلب و تخلف نمایندگان فعلی از سوی دادگاه ویژه، تنها بحران سیاسی موجود در دولت افغانستان را پررنگتر ساخته و همین امر موجب تصویب لغو دادگاه ویژه انتخابات از سوی مجلس نمایندگان شدهاست. اکنون دولت، مجلس ملی را تحت فشار گذاشته تا مصوبه دادگاه ویژه اجرایی گردد و مجلس نمایندگان نیز اتهامات متقابلی را به دولت کرزی وارد میکنند و معتقدند، دولت و شخص رئیس جمهور به دنبال بحرانسازی برای مقاصد خاص خودشان هستند. پرواضح است که تداوم چنین اختلافاتی، موجب کاهش مشروعیت حکومت افغانستان و دولت و مجلس این کشور میشود.
قضایای فوق نشانگر آن است که افغانستان به رغم حمایت جامعه جهانی و تکمیل روند و نهادهای دولتسازی و برگزاری دو دوره انتخابات ریاستجمهوری و انتخابات پارلمان هنوز خصوصیات دولت ما قبل مدرن را حفظ کردهاست و در طول ده سال گذشته نتوانستهاست حاکمیت خویش را به سراسر خاک افغانستان و در تمام ساعات روز، گسترش دهد و قانونمداری را نهادینه کند. طوری که فساد اداری و رشوه در بالاترین سطح خود قرار داشته و همین امر نیز بهانهای شده تا آمریکا و غرب، ناکامیها و شکستهای خود را به حساب ضعف دولت افغانستان در مبارزه با فساد اداری، فقر، بیکاری، گرسنگی و… قلمداد کنند. هر چند که باید اذعان کرد که بخش عمدهای از دلایل وجود فساد اداری در افغانستان، به نحوه هزینه کمکهای جامعه جهانی، توسط خود کشورهای غربی و آمریکا برمیگردد، چرا که پولها توسط آنان هزینه میشود و تنها پس از کنفرانس بینالمللی کابل در سال گذشته حدود ۲۵ درصد کمکها در اختیار دولت جهت بازسازی و توسعه قرار گرفتهاست.
وضعیت امنیتی افغانستان
در مورد اوضاع امنیتی افغانستان نیز وضع بسیار وخیم است. اکنون بخشهای مهمی از جنوب و جنوب شرق افغانستان به ویژه در مناطق هلمند مرکزی و شمال، قندهار، خوست، وردک، ارزگان، بادغیس و قندوز، پکتیا و پکتیکا و حتی کابل و هرات، در حالت جنگی و اضطراری بسر میبرند و روزی نیست که در این استانها به نیروهای خارجی یا داخلی افغانستان حمله نشود. میزان استفاده از حملات غافلگیرانه، مینگذاری کنار جادهای، حملات گروهی و… همچنان رو به افزایش است، طوری که تنها در ۶ ماهه نخست سال میلادی بیش از ۴۰۰ نیروی آمریکایی کشته شده و ۱۴۲۰ غیرنظامی در افغانستان در پی حملات طالبان و نیروهای خارجی، جان خود را از دست دادهاند.
کشته شدن شهردار قندهار، احمد ولی کرزی رئیس شورای ولایتی و برادر رئیسجمهور، سوءقصد به استاندار قندهار و استفاده طالبان از تاکتیکهای مختلف به ویژه در حملات انتحاری و گذاشتن مواد منفجره در دستار توسط شبهنظامیان شورشی هم به نوعی نشانگر گسترش اقدامات خشونتطلبانه طالبان و افزایش ناامنیهاست.
پروژه انتقال مسئولیت تأمین امنیت به نیروهای افغان که از سوی آمریکا و ناتو پیگیری میشود، در واقع نوعی راه فرار از شکست غرب در افغانستان است. چرا که هزینههای نظامی و تلفات نیروی انسانی بالا و فرسایش شدن جنگ، اقتصاد آمریکا را با بحران جدی مواجه ساختهاست و افکار عمومی داخل آمریکا، دیگر حاضر به پذیرش ادامه جنگ در افغانستان و تضرر بیشتر نیستند.
کارستن جاکوبسون، سخنگوی ناتو در کابل گفته بود که در نتیجه عملیات نظامی ناتو، بسیاری از شبکههای شورشیان متلاشی شده و میزان حملات آنها نسبت به سال گذشته کاهش یافتهاست. ناتو در حالی از کاهش حملات شورشیان خبر داده که آنها بیشتر به حملات سازمان یافته بر مراکز دولتی روی آوردهاند. نیروهای ناتو در افغانستان گفتهاند که حملات سازمان یافته شورشیان در نیمه اول سال جاری در مقایسه با مدت زمان مشابه در سال گذشته ۲۰ درصد کاهش یافتهاست. این آمار در حالی منتشر شده که در ماههای اخیر طالبان به ادارات مهم دولتی حمله کرده چند تن از مقامهای ارشد حکومت افغانستان را از پا درآورده اند.
نیروهای ناتو مدعی است که در ماههای اخیر طالبان توانایی جنگ رو در رو و حمایت مردمی را از دست دادهاند و موفق به باز پسگیری مناطق از دست داده خود نشدهاند و تلاش کردهاند بیشتر با کارگذاری بمبهای کنار جادهای به غیرنظامیان آسیب برسانند. بسیاری از جنگجویان شورشی دست از جنگ کشیدهاند ولی آن عده که به جنگ ادامه میدهند، غیرنظامیان بی گناه افغان را هدف قرار میدهند و مرتکب یک عمل غیرانسانی و غیراسلامی میشوند. موضع آیساف (نیروهای بینالمللی یاری امنیتی) در این زمینه روشن است و خود را برنده میدانیم. ”
این ادعا در حالی مطرح میشود که شورشیان در ماههای اخیر شدیدترین حملات خود را در ولایات مختلف از جمله کابل به راه انداختند.
سخنگوی ناتو دلیل کاهش حملات شورشیان را افزایش توانایی نیروهای مسلح افغانستان دانستهاست. تنها در پی حمله شش مهاجم انتحاری و گروهی از افراد مسلح در روز یکشنبه، ۲۳ اسد/مرداد، به دفتر والی پروان در شمال کابل، ۲۰ تن کشته و ۴۵ نفر دیگر زخمی شدند.
از اوائل سال جاری میلادی چندین مقام بانفوذ دولت و از جمله احمد ولی کرزی، برادر رئیس جمهوری و رئیس شورای ولایتی قندهار، ژنرال داوود داوود فرمانده پلیس حوزه شمال، فرماندهان پلیس تخار، قندهار و قندوز و شهردار قندهار در حملات جداگانه طالبان کشته شدهاند.
ژنرال امرالله امان، از آگاهان مسائل نظامی در افغانستان معتقد است که طالبان امسال نه تنها در حملات خود شکست نخورده، بلکه توانستهاند با نفوذ در ولایات میدان وردک و لوگر خود را به دروازههای کابل برسانند.
براساس گزارشها، از اوائل امسال تا کنون نزدیک به ۴۰۰ سرباز خارجی در افغانستان کشته شدهاند. تنها در شش ماه اول سال جاری میلادی نزدیک به ۱۵۰۰ غیرنظامی افغان کشته شدهاند که نسبت به زمان مشابه در سال ۲۰۱۰، پانزده درصد افزایش را نشان میدهد. دلیل اصلی تلفات غیرنظامیان، انفجار بمبهای دست ساز و حملات انتحاری سازمان یافته شورشیان خوانده شدهاست.(4)
بنابراین ادعای سخنگوی نیروهای ناتو در افغانستان، نوعی فریب افکار عمومی است؛ چراکه نه تنها فعالیت شورشیان نسبت به سال گذشته کاهش نیافته بلکه در تاکتیکهای آنان نیز نوعی پیشرفت دیده میشود. در واقع غرب میخواهد افکار عمومی کشورهای غربی را از واقعیتهای عینی منحرف کند و به نوعی این سخنان در راستای مبارزات انتخاباتی ریاست جمهوری در آمریکا صورت میگیرد.
نفوذ طالبان در قرارگاههای نظامی و اجرای موفقیت آمیز حملات، کشتار نظامیان و غیرنظامیان، به ویژه حملات انتحاری در وزارت دفاع افغانستان و سایر پایگاههای نظامیان خارجی همه حاکی از آن است که اظهارات سخنگوی ناتو مبنی بر کاهش حملات طالبان در سال جاری بی اساس است.
نیروهای خارجی تعداد واقعی حملات شبه نظامیان طالبان را در اختیار رسانهها قرار نمیدهند، شبه نظامیان طالبان در افزایش ناامنی، کشتار، ترور مقامات بلندپایه دولتی و قومی، وارد کردن تلفات به نظامیان خارجی و تشدید حملات به کاروانها موفقتر از گذشته عمل کردهاند.
گسترش ناامنیها از جنوب به شمال افغانستان و سپس به شرق و قتل و ترور فرماندهان ارشد دولتی در مناطق مختلف، به ویژه شمال افغانستان نشان میدهد که مخالفان، قدرت مانور بسیار بیشتری نسبت به نیروهای ائتلاف و دولت افغانستان داشتهاند.
طالبان چند ماه پیش به آرامترین شهر افغانستان (مزار شریف) یورش بردند و تعدادی زیادی از کارمندان دفتر سازمان ملل را در این شهر به قتل رساندند.
به اعتقاد اغلب کارشناسان، آخرین دستاورد بزرگ طالبان حمله موشکی به بالگرد شینوک نیروهای آمریکایی بود که با کشتن بیش از ۳۱ نظامی آمریکایی، هفت افسر افغان و یک مترجم، مخالفان توان خود را به رخ نیروهای خارجی و اطلاعاتی آنان کشیدند.
آمار بمبهای کنار جادهای، سربریدنها، اعدامها، افزایش کشت و تولید مواد مخدر، عدم حاکمیت قانون در تمام مناطق افغانستان گواه دیگری بر افزایش توان مخالفان و ناتوانی نیروهای خارجی در برابر آنان است.
مخالفان حتی توانستهاند با نفوذ به درون نظام فعلی افغانستان، بحرانهای جاری در کشور را چند برابر کنند.
هر کس و هر نهادی که در چارچوب دولت افغانستان در کنفرانس بن دوم شرکت کند، نشان میدهد که حاکمیت این دولت را پذیرفتهاست در حالی که طالبان همواره از پذیرش حاکمیت و استقلال دولت افغانستان سرباز زده و آن را دست نشانده میخوانند.
واقعیت آن است که افغانستان که قرار بود به عنوان الگوی دولت مدرن لیبرال ـ دموکراتیک معرفی شود، اکنون فاقد دولتی کارآمد، پارلمانی نظاممند و نظام سیاسی قوی است. شاید به ظاهر نیروهای امنیتی افغانستان شامل ارتش و پلیس ملی بالغ بر ۳۴۰ هزار نفر گردند، اما این نیروها نه تنها از آموزش نظامی کافی برخوردار نبوده و دارای تجهیزات کهنه بوده و مجهز به سلاحهای مدرن نیستند، بلکه نیروهای امنیتی غالباً دورو، پنهانکار و مرموزند. گزارش واشینگتن پست طی روزهای گذشته حاکی از این بود که از هر ۱۰۰ سرباز استخدام شده، بیش از ۳۵ نفر فرار کرده و یا حتی به طالبان میپیوندند. نفوذ طالبان در ارتش و پلیس ملی آنقدر زیاد است که عامل انتحاری تا جلوی دفتر وزارت دفاع عبدالرحیم وردک پیش رفته بود و با حمله انتحاری به هتل بینالمللی اینترکانتینانتال که کاملاً از دفاع امنیتی خوبی برخوردار بود و قرار بود پروژه صلح با طالبان توسط سران سیاسی، والیها، جهادیون سرشناس و… پیش برده شود، با حملات انتحارگران طالب روبرو شد.
بر این اساس حملات طالبان، به نوعی نشانگر اصرار آنان بر ادامه جنگ دارد، در حالی که حامد کرزی و آمریکا و… همچنان بر طبل مذاکره و صلح میکوبند. هر چند که آمریکا در مذاکره با طالبان دارای نیات شومی است که بعداً ذکر خواهد شد.
در چنین وضعیتی شبهنظامیان طالبان، با تمام وجود مقاومت میکنند و مخالف اشغالگری افغانستان توسط آمریکا و ناتو هستند. افزایش حملات طالبان علیه آمریکا و ناتو که نمونه آن سقوط یک بالگرد شینوک در سیدآباد میدان وردک که منجر به کشته شدن ۳۱ آمریکایی ۷کماندوی افغانی و یک مترجم افغان شد، نشان از پیشرفت طالبان در عملیاتها و صدمه زدن به نیروهای خارجی دارد.
ست جونز، استاد دانشگاه جرج تاون بر این عقیده است که اکنون طالبان تغییر ماهیت داده و شبهنظامیان فعلی دارای ویژگیهایی است که آن را از طالبان سابق متمایز میسازد؛ و همین ویژگی است که مهمترین علت شکستناپذیری طالبان و القاعده است. این ویژگی از دید وی عبارت از این است که در گذشته شبهنظامیان یا همان تروریستها از جانب یک سازمان دارای سلسله مراتب و رهبری منظم اداره و هدایت میشدند که احتمال شکست دادن آنان وجود داشت، اما اکنون این گروه منظم تبدیل به یک پدیده پراکنده شده که شاید دیگر به دستورات مقامات ارشد پاکستان اهمیتی قائل نیستند.(6)
این گروههای پراکنده شاید طالبان افغانی که به شورای کویته به رهبری ملاعمر معروف است، گروه دیگر، شبکه حقانی که در مناطق خوست، نورستان و… و وزیرستان شمالی پاکستان فعال است. حزب اسلامی حکمتیار در شرق افغانستان کنر و ننگرهار و کابل نفوذ بیشتری دارد. گروههای دیگر طالبان پاکستانی گروه بیتالله محسود و… است که عمدتاً در مناطق قبایلی پاکستان فعال بوده و حملات خود را علیه نیروهای خارجی در افغانستان ادامه میدهند.
از دیگر گروههای پراکنده و منفرد که با ایدئولوژی القاعده و طالبان مرتبط بوده و در حال جنگاند میتوان در استانهای بادغیس، قندوز، وردک، غزنی و… مشاهده کرد که این گروهها از بطن ایدئولوژی اصلی القاعده برخواستهاند و با استفاده از آثار و تجارب جنگها به سادگی در کشور افغانستان و پاکستان، میتوانند اهداف خود را عملی سازند که این مطلب با حمایت برخی شیوخ عرب امکانپذیر میباشد.(6)
جمعبندی و نتیجهگیری
به هر حال بخشی از آنچه امروز کشورهای غربی در حال مبارزه با آن هستند، ساخته و پرداخته دست خود آنها میباشند که تحت نظر خودشان آموزش دیده، تجهیز شده و مورد حمایت قرار گرفتند که در آن زمان قصد داشتند با برداشت و قرائتی که طالبان از اسلام میکردند، ضربهای مهلک به اسلام و به ویژه به فقه سیاسی شیعیان و ایدئولوژی انقلاب اسلامی ایران وارد نمایند تا از مسلمانان دنیا تبری جسته شود که نتیجه آن دامنگیر شدن آمریکا و غرب در باتلاق تروریسم (القاعده و طالبان) شدهاست.
آنچه که در بالا آورده شد، خلاصهای از وضعیت کلی اوضاع افغانستان و نقش بازگیران اصلی در آن میباشد. در این میان افغانستان به دلایل گوناگون، خواسته یا ناخواسته برای جمهوری اسلامی ایران از اهمیت بالایی برخوردار است و حضور ۴۷ کشور خارجی در این کشور، اوضاع منطقه را به نوعی با بحران بیثباتی بالفعل و بالقوه مواجه ساختهاست. آنچه که به عنوان تروریسم از آن یاد میشود، بیش از آنکه ناشی از تحرکات طالبان و القاعده باشد، نشأت گرفته از فساد اداری، ضعف دولت در حاکمیت، ضعف و فقدان قانونمداری و بیمسئولیتی نیروهای خارجی و عدم صداقت آنان در مبارزه با تروریسم است.
واقعیت آن است که افغانستان و ایران به دلیل مشترکات مرزی، فرهنگی، تاریخی، دینی و ادبی و… بسیار به هم نزدیکاند و در طول تاریخ نیز تعلق خاطر بین دو ملت وجود داشتهاست. چنین مشترکاتی هر چند یک فرصت بسیار مهم برای ایران محسوب میشود و فی نفسه نفوذ فرهنگی ایران در افغانستان بسیار زیاد است، اما عدم توجه به تحولات افغانستان موجب خواهد شد تا دشمنان ایران اسلامی با جوسازی علیه ایران و انقلاب اسلامی، فرصتها را به تهدیدات تبدیل کنند. چرا که ملت افغانستان ملتی بسیار احساساتی بوده و زود واکنش نشان میدهند و نبود سواد کافی و کمبود آگاهی سیاسی ممکن است، صدمات جبرانناپذیری در روابط ایران و افغانستان ایجاد کند. حضور درازمدت آمریکا در افغانستان، طبق پیمان استراتژیک، نه تنها منتج به ثبات و امنیت و استقلال افغانستان نخواهد شد، بلکه آزادی نسبی افغانستان را سلب و وابستگی هر چه بیشتر اقتصادی، سیاسی و سپس اجتماعی و فرهنگی این کشور را به دنبال خواهد داشت، که حرکت در چنین مسیری، جز از خودباختگی و بیهویتی فرهنگی چیزی عاید این ملت مسلمان نخواهد کرد. البته باید به این مسئله نیز اشاره کرد که تخریب روابط افغانستان با ایران، ایجاد تفرقه در منطقه و گسترش تروریسم منطقهای از پیامدهای ادامه اشغالگری افغانستان برای منطقه خواهد بود. امید که ملت مظلوم افغانستان همانند گذشته، با بیداری اسلامی و دوری از اختلافات طایفهای – قومی، از حقوق خود دفاع کرده و استقلال و آزادی خود را با وحدت همه اقوام و مذاهب فراهم سازند.
پینوشتها:
1. جنگ بر سر منابع و موقعیت افغانستان در پروژه جهانی آمریکا ـ سایت اخبار روز www.akhbar-rooz.com
2. افغان پیپر، ۱۶/۳/۱۳۹۰.
3. نقش پشت پرده عربستان در جنگافروزی در منطقه، فارس نیوز، نوشته ناصر غقاوی، ۱۷/۱۰/۲۰۰۹.
4. بیبیسی، ۲۵ /7/۱۳۹۰
5. خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنان)، ۱۸ /7/۱۳۹۰.
6. افغان پیپر، ۱۸/۵/۹۰.